نقش ما گوننگارند به ديباچه عقل
هرکجا نامه عشق است نشان من وتوست
سايه زآتشکده ماست فروغ مه ومهر
وه ازاين آتش روشن که به جام من وتست
اميرهوشنگ ابتهاج متخلص به سايه در ميان شخصيتهاي فرهنگي و هنري برجستة عصر ما جايگاهي رفيع دارد. او علاوه بر شاعري که آن نيز خود به دو شاخة قوالب کهن بويژه غزل و قالبهاي آزاد و نو قابل تقسيم است، در ترانهسرايي، ترجمه، تصحيح متون و مديريت هنري هم فعاليتهايي قابل تقدير داشته است. دربارة ساخت و صورت شعر سايه و تسلطِ او بر آيين سخنوري سخنها گفتهاند و خواهند گفت. اما آنچه در اين مجال اندک قصد اشاره به آن را دارم جايگاه، عرفان، اخلاق و انسانيت در انديشههاي سايه است.
در زبان و موسيقي شعر شايد بتوان گفت سايه بيشتر به حافظ نظر داشته است اما در معني و مضمون، او بهخوبي از سرچشمههاي فياض معنويت که در دل سخنان حکيمان و عارفان مسلمان نهفته است سود ميبرد. کلام او گاه از اين ديد به کلام عارفاني چون مولوي شباهت پيدا ميکند. چنانکه در بيت زير افزون بر ارزش اخلاقيِ مناعت طبع و چشم فروبستن از نعيم دنيا، نکتة عرفاني رها کردن هر دو جهان براي وصال دوست را ميبينيم:
مال دنيا مال دنيا اي کريم
با تو در دنيا و عقبا ننگريم
يا در اين ابيات سايه بر برابري و برادري پاي ميفشارد و سخنش يادآور لحن حکيمانة شيخ اجل سعدي است:
اي برادر، عزيز چون تو بسيست
در جهان هر کسي عزيز کسيست
به حساب من و تو هم برسند
که به ديوان ماحسابرسيست
دو بيت زير از غزل «هميشه در ميان» جز با نگاه توحيدي عرضه شده در عرفان اسلامي قابل تبيين و تفسير نيست:
نامدگان و رفتگان، از دو کرانة زمان
سوي تو ميدوند، هان اي تو هميشه در ميان
در چمن تو ميچرد آهوي دشت آسمان
گرد سرِ تو ميپرد بازِسپيد کهکشان
از ميان گوهرهاي درخشان آموزههاي اخلاقي که شاعران و نويسندگان در طول قرون از آنها بهره بردهاند شايد بتوان وفاداري را واسطهالعقد رشتة سخن سايه دانست. اين تعهد و وفاداري هم جنبة فردي و شخصي دارد و هم جنبة اجتماعي. از همينرو هم در شعرهاي عاشقانه ازجمله بيت زير که شاعر آن را براي همسر خود سروده است آن را ميبينيم:
به پايداري آن عشق سربلند قسم
که ساية تو به سر ميبرد وفاي تو را
و هم در شعرهاي اجتماعي آنگاه که اينچنين پند ميدهد:
يارا حقوق صحبت ياران نگاه دار
با همرهان وفا کن و پيمان نگاه دار
همين تعهد است که شاعر را به راه جانبازي مايل ميکند:
وفاداري طريق عشق مردان است و جانبازان
چه نامَردم اگر زين راه خونآلود برگردم
و بهراستي شايد قويترين راه اثبات وفاداري جانبازي باشد:
روزي که جان فدا کنمت باورت شود
دردا که جز به مرگ نسنجند قدر مرد
همان راهي که شهيدان آن را برگزيدهاند و شأن والاي آنان بدينگونه در شعر سايه (همراهِ گفتگويي که با شعر شاعر مورد علاقة خود، حافظ، برقرار ميکند) بازتاب يافته است:
اين لالهها که در سر کوي تو کِشتهاند
از اشک چشم و خون دل ما سرشتهاند
بنگر که سرگذشت شهيدان عشق را
بر برگ گل به خون شقايق نوشتهاند
در اين مقام نقل شعري کمترديدهشده ازسايه (چون درديوان ايشان نيست ودر ضمن خاطراتشان آمده است ) در ستايش سالار شهيدان، حضرت امام حسين(ع)، بجاست:
يا حسين بن علي
خون گرم تو هنوز
از زمين ميجوشد
هر کجا باغ گلِ سرخي هست
آب ازين چشمة خون مينوشد
کربلاييست دلم